دانلود رایگان پایان نامه رابطه باورهای فلسفه ی معلمان با مدیریت کلاسی قسمت ۵


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 6 شهريور 1395
بازدید : 317
نویسنده : poor

تعریف فلسفه:

ساده ترین طریق، شناسایی فلسفه معنی کردن واژه فلسفه است کلمه فلسفه یا (Philosophy) از دو کلمه یونانی “Philia” به معنی دوست داشتن و “Sophia” به معنی خرد و حکمت مشتق شده است (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

فلسفه عبارت است از اندیشیدن درباره اندیشیدن (موتون، ترجمه مجیدی ۱۳۸۷).

«فلسفه عبارت است از نظامی از پیش فرض های به هم مرتبط که اگاهانه یا آگاهانه به ذهن وارد شده و آن قدر بنیادی و عممی هستند که می توان آن ها را در هر یک از حوزه های تجربه مورد استفاده قرار داد.» (گریز ترجمه: دکتر شعبانی و همکاران، ۱۳۸۳).

همچنین « فلسفه عبارت است از بررسی و شناخت تحلیلی و انتقادی مسائل اساسی زندگی انسان به صورت یک کل و یا بخشی از آن در ارتباط با آن (ابراهیم زاده، ۱۳۸۸)

فلسفه در مفهومی بسیار کلی شامل تلاش انسان در جهت اندیشه ی نظری، تأملی و نظامدار درباره جهان و رابطه انسان با آن است. (گوتک ترجمه پاک سرشت، ۱۳۸۶)

به عقیده جان دیوئی جوهر فلسفه به معای اعم همان فلسفه ی آموزش و پرورش است، یعنی فلسفه ای که به ما می آموزد که چگونه دنیا را به میل خود بسازیم و و از ان بهره بگیریم (شعاری نژاد، ۱۳۸۳).

درباره فلسفه نظری طریق تفکر به شیوه ی منتظم درباره هر چیزی است که وجود دارد. ذهن انسان مایل است اشیا را به صورت یک کل درآورد همچنین ذهن انسان مایل است به این نکته پی ببرد که چگونه همه اشیا متفاوتی که باهم کشف شده اند، نوعی تمامیت معنادار تشکیل داده اند. فلسفه نظری جستجویی است برای یافتن نظم و تمامیت (کل بودن) که در موارد جزئی یا تجارب خاص به کار نمی رود بلکه کاربرد آن در همه معرفت و همه تجربه است کوته سخن اینکه فلسفه ی نظری کوششی است در جهت یافتن پیوستگی در تمم قلمرو اندیشه و تجربه (نلو؛ ترجمه ، بازرگن دیلمقان، ۱۳۸۸).

فلسفه ی دستوری:

فلسفه دستوری یا تجویزی در صدد تعیین معیارهایی به منظور ارزیابی ارزش ها، داوری درباره کردارها و شناخت قدر هنر است این فلسفه مراد ما را از خوب و بد بودن صواب و خطا زیبا و زشت مورد بررسی قرار می دهد در نظر مربی و فیلسوف دستوری برخی اشکال رفتار ارزشمندند و برخی یگر چنین نیستند فیلسوف دستوری در صدد کشف اصولی است تا اشخاص بتوانند در این مورد که چه اعمال و صفاتی بیشترین ارزش را دارند و چرا چنین هستند تصمیم بگیرند (نلر، ترجمه ، بازرگان دیلمقانی، ۱۳۸۸).

فلسفه ی تحلیلی:

این فلسفه توجه خود را بر کلمات و معنا متمرکز می سازد. فیلسوف تحلیلی مفاهیمی مانند “علت”، “ذهن”، “زادی دانش پژوهی” و “برابری در برخورداری از فرصت” را به منظور ارزشیابی معانی مختلف آن ها در بافت های گوناگون، مورد بررسی قرار می دهد. وی نشان می دهد که چگونه وقتی معانی مناسب با برخی بافت ها به بافت های دیگری متقل شوند ناماهنگی هایی به وجود می آورند . فیلسوف تحلیلی شکاک و محتاط است و به ساختن نظام های فکری راغب نیست. (نلر؛ ترجمه بازرگان دیلمقانی، ۱۳۸۸)

فلسفه آموزش و پرورش

در بحث از فلسفه آموزش و پرورش، طبیعی است که پس از بحث درباره ی “فلسفه” باید مفهوم “آموزش و پرورش” یا تربیت را روشن ساخت و ماهیت آن در دریافت. شیوه ی فلسفی تعریف اصطلاحی مانند “تربیت” متضمن تعیین قالبی از مفاهیم است که منظور از کلمه “تربیت” را توصیه می کند تا بتوان آن را از سایر اصطلاحات در میدان فلسفه تشخیص داد. (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

باورهای فلسفی

تغییرات و تحولات شگرف و همه جانبه در کشور ما شناخت فلسفه های مختلف موجود و معاصر را برای ما ضروری می نمایند زیرا از یک سو، فلسفه در ارتباط با تحول اجتماعی هم می توان علت باشد و هم معلول یعنی هم می تواند تحولی را به وجود آورد و هم پیدایش فلسفه یا فلسفه های جدید منجر می شود. و از سوی دیگر، تربیت یا آموزش و پرورش یک ملت از فلسفه ی حاکم بر آن متأثر می شود.

شناخت افکار و عقاید تربیتی مختلف، معلم را در بهبود کیفیت فعالیت هایش کمک می کند و او را به اندیشیدن عمیق درباره زندگی انسان بر می انگیزد زیرا فلسفه ها یا فیلسوفان مختلف در آموزش و پرورش ۲ هدف بیشتر ندارند یکی کشف و تجزیه و تحلیل مسایل تربیتی دیگری ارائه راه حل های مختلف.

هر عمل ما در آموزش و پرورش، نقطه نظر ما را منکس می کند اگرچه ممکن است خود متوجه آن نشویم. فلسفه ی آموزش و پرورش مسایل آموزش و پرورش را با روش فلسفی مورد مطالعه قرار می دهد یعنی خاستگاه فلسفه ی آموزش و پرورش همان فلسفه   است. اینک به توضیح باورهای فلسفی مبتنی بر فلسفه های مذکور می پردازیم.

۱- پایدار گرایی

نظریه پایدار گرایی در تعلیم و تربیت از فلسفه های رئالیسم و تومیسم بهره گیری فراوانی کرده است. از نظر متفیزیکی ، پایدار گرایان برای جهان و جایگاه انسان در آن، خصیصه عقلانی و روحانی قائل شده اند. پایدار گرایان به پیروی از این اصل ارسطویی که انسان موجودی عاقل است. مدرسه را بصورت نهادی اجتماعی که بالاخص برای پرورش قوای عقلانی انسان طرح ریزی شده است، در نظر می گیرند . اصطلاح پایدار گرایی (پرنیالیسم) از این اعتقاد بر می خیزد که اصول مهم آموزش و پرورش تغییرناپذیر و مکررند. به عقیده پایداگرایان اولین مسأله ی فیلسوف آموزش و پرورش، تأملی در طبیعت انسانی و تدارک برنامه ای بر پایه ی خصیصه های کلی ان است. پایدار گرایان ادعا می کنند به دلیل آنکه طبیعت آدمی ثابت است، الگوهای آموزش و پرورش نیز چنین هستند، در درجه نخست ، هدف آموزش و پرورش باید رشد قوای عقلانی باشد. اساساً هدف کلی آموزش و پرورش حققت است و چون آنچه حقیقی است، کلی و لاتغییر است تعلیم و تربیت حقیقی هم بید کلی و ثابت باشد. نظریه تربیتی پایدار گرایی، علوم انسانی را به دلیل آنکه به روی انسان چشم اندازی از خیر، حقیقت و زیبایی می گشاید، مهم تلقی می کند. (گوتگ ترجمه پاک سراشت، ۱۳۸۶)

پایدار گرایی از جمله باورهای فلسفی ی معاصر بر سیستم فکری طبیعت گرایی مبتنی است که حقیقت را ثابت می داند و کاربرد خرد را مورد تأکید قرار می دهد.

در این مکتب یادگیری مهم تر از آموزش است و روش تدریس باید تابع روش یادگیری باشد یعنی معلم نباید از روش های تدریس قالبی و کلیشه ای استفاده کند بلکه منطبق بر طبیعت دانش‌اموزان، روش یا روش هایی را کشف کند و به کار بندد. (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

۲- بنیاد گرایی (ماهیت گرایی)

بنیاد گرایی نظریه ای است مبتنی بر این ادعا که آموزش و پرورش اختصاصاً مستلزم یادگیری مهارت ها، هنرها، و علومی است که در گذشته مفید واقع شده و محتمل است که در آینده نیز مفید بمانند. «ماهیت گرایی» یا بنیاد گرایی چنانکه از معنای لغوی کلمه بر می آید، معتقد است که برخی مهارت های ضروری یا بنیادی همچون خواندن، نوشتن و حساب کردن و رفتارهای اجتماعی وزین دارند که در رفاه انسانی مؤثر بوده و باید در هر برنامه درسی سنجیده دوره ابتدایی گنجانده شوند. در مقطه متوسطه ، برنامه بنیادی شامل تاریخ، ریاضیات، علوم و زبان و ادبیات است. برنامه درسی دانشکده ها باید از هنرها و علوم نظری (لیبرال) تشکیل گردد. دانشجویان با کسب مهارت در ان معرف که ویژه مطالعه ی محیط های طبیعی و اجتماعی است، برای مشارکت مؤثر در جامعه متمدن آماده می شوند (پاک سرشت، ۱۳۸۷)

در میدان آموزش و پرورش بنیاد گرایی بیشتر روی زمان حال تأکید می کند . هدف تربیت باید این باشد که به همه ی محصلان کمک کنیم با دنیای واقعی جامعه موجود، آنچنان که هست، سازگار کنند. پیروان بنیادگرایی به وجو اصول معینی معتقدند که همه مردم باید آن ها را بدانند که اگر فرهیخته باشند.

به عقیده آرمان گرایان (شامل بنیاد گرایی هم) ساخت و محیط کلاس درس باید طوری مرتب و آماده شود که ]دانش آموزان فرصت هایی فراوانی برای اندیشیدن پیدا کنند و در ارزشیابی های اخلاقی معیارهای درستی به کار ببرند. همه معلمان باید فرهیخته ی آزادمنش باشند، و از نظر اخلاقی ، اشخاص شایسته ای باشند، به علاوه، باید از فنون ماهرانه ی راهنمایی فرآیند یادگیری بهره مند باشند.

مدارس مسوولند که آموزش منطقی و درست را فراهم می کنند دانش آموزان برای آموختن به مدرسه می روند نه برای اینکه رشته یا دوره ای از تحصیلات را بگذارنند. (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

تفاوت میان بنیادگرایی و پایدار گرایی نخست آنکه بنیاد گرایی مدافع تربیتی است که بر روی هم جنبه «فکری» آن کمتر است؛ زیرا آن قدر که به سازگاری فرد با محیط مادی و اجتماعی نظر دارد، به برخی حقایق ابدی مفروض علاقه مند نیست. دوم آنکه بنیادگرایی بیشتر خواهان جذب نوآوری های مثبتی است که پیشرفت گرایی از حیث روش های تربیتی انجام داده است سرانجام، در حالی که پایدار گرایی به دستاوردهای بزرگ خلاف زمان گذشته چون جلوه های ابدی بصیرت های جهانی انسان احترام می گذارد، بنیادگرایی آن ها را به منبع معلومات برای بررسی مشکلات زمان حاضر مورد استفاده قرار می دهد (نلر، ترجمه بازرگان، ۱۳۸۸)

۳- پیشرفت گرایی

پیشرفت گرایی در آموزش و پرورش در بادی امر به صورت عکس العمل در برابر گرایی لفافی و خودکامگی آموزش و پرورش سنتی آغاز شد. پیشرفت گرایی جهان نگری ای ای است که بر این باور می رود که بهبود واصلاح شرایط انسان و جامعه هم ممکن است و هم مطلوب. بسیاری از پرورش کاران اولیه پیشرفت گرایی در جست و جوی نوآوری های تربیتی ای بودند که موجب آزادی نیروهای کود گردد. پیشرفت گرایان دیگر که به عملگرایی جان دیویی منتسب بودند اعتقاد داشتند که مدارس جزئی از قلمرو وسیع تر اصلاح نهاد و اجتماعی هستند.

پیشینه آن به روشنگری قرن هجدهم بر می گردد . پیشرفت گرایان جدید همچون نظریه پردازان عصر خود، بر مفهوم «پیشرفت» تأکید می کردند که مبین آن است که انسان ها قادرند از راه به کار بستن هوش انسانی و روش علمی در حل مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، محیط خود را بهبود بخشید کامل کنند.

پستالوتسی، اعتقاد داشت که آموزش و پرورش چیزی بیش از یادگیری کتابی است، تربیت باید شامل همه ی وجود کود عواطف ، عقل و جسم او گردد. پتلوتسی بر آن بود که آموزش و پرورش طبیعی باید در محیط مستقیم کود آغاز شده متضمن فعالیت های حواس او در ارتباط با اشیاء موجود در محیط باشد. (گوتک ترجمه پاک سرشت، ۱۳۸۶)

۴- بازسازی گرایی

نظریه بازسازی اجتماعی با نظریه های محافظه کارانه ی ماهیت گرایی و پایدار گرایی که به عقیده بازسازی گرایان نظریه هایی هستند که الگوها و ارزش های اجتماعی را آیینه وار منعکس می کنند بشدت در تضاد است طرفداران بازسازی اجتماعی معتقدند که پرورشکاران باید برای اصلاح جامعه سیاست ها و برنامه هایی را ابداع کنند می گویند که معلمان باید از قدرت خود به منظور رهبری شاگردان در برنامه های مهندسی و اصلاح اجتماعی بهره گیرند.

طرفداران بازسازی اجتماعی مدعیند که از عملگرایی جان دیوئی پیروی می کنند که بر ضرورت بازسازی تجربه فردی و اجتماعی تأکید می کند بازسازی گرایان با بهره گیری از تأکید دیوئی بر بازسازی تجربه، بر دوباره سازی تجربه اجتماعی و فرهنگ پا فشاری می کنند. (گوتک ترجمه پاک سرشت، ۱۳۸۶)

جی.اف. نلر در کتاب آشنایی با فلسفه آموزش و پرورش به نقل از براملد نظریه بازسازی را در ۵ نظر عمده عنوان کرده است، به این شرح خلاصه می کند.

مطالب مشابه

§

تعریف فلسفه:

ساده ترین طریق، شناسایی فلسفه معنی کردن واژه فلسفه است کلمه فلسفه یا (Philosophy) از دو کلمه یونانی “Philia” به معنی دوست داشتن و “Sophia” به معنی خرد و حکمت مشتق شده است (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

فلسفه عبارت است از اندیشیدن درباره اندیشیدن (موتون، ترجمه مجیدی ۱۳۸۷).

«فلسفه عبارت است از نظامی از پیش فرض های به هم مرتبط که اگاهانه یا آگاهانه به ذهن وارد شده و آن قدر بنیادی و عممی هستند که می توان آن ها را در هر یک از حوزه های تجربه مورد استفاده قرار داد.» (گریز ترجمه: دکتر شعبانی و همکاران، ۱۳۸۳).

همچنین « فلسفه عبارت است از بررسی و شناخت تحلیلی و انتقادی مسائل اساسی زندگی انسان به صورت یک کل و یا بخشی از آن در ارتباط با آن (ابراهیم زاده، ۱۳۸۸)

فلسفه در مفهومی بسیار کلی شامل تلاش انسان در جهت اندیشه ی نظری، تأملی و نظامدار درباره جهان و رابطه انسان با آن است. (گوتک ترجمه پاک سرشت، ۱۳۸۶)

به عقیده جان دیوئی جوهر فلسفه به معای اعم همان فلسفه ی آموزش و پرورش است، یعنی فلسفه ای که به ما می آموزد که چگونه دنیا را به میل خود بسازیم و و از ان بهره بگیریم (شعاری نژاد، ۱۳۸۳).

درباره فلسفه نظری طریق تفکر به شیوه ی منتظم درباره هر چیزی است که وجود دارد. ذهن انسان مایل است اشیا را به صورت یک کل درآورد همچنین ذهن انسان مایل است به این نکته پی ببرد که چگونه همه اشیا متفاوتی که باهم کشف شده اند، نوعی تمامیت معنادار تشکیل داده اند. فلسفه نظری جستجویی است برای یافتن نظم و تمامیت (کل بودن) که در موارد جزئی یا تجارب خاص به کار نمی رود بلکه کاربرد آن در همه معرفت و همه تجربه است کوته سخن اینکه فلسفه ی نظری کوششی است در جهت یافتن پیوستگی در تمم قلمرو اندیشه و تجربه (نلو؛ ترجمه ، بازرگن دیلمقان، ۱۳۸۸).

فلسفه ی دستوری:

فلسفه دستوری یا تجویزی در صدد تعیین معیارهایی به منظور ارزیابی ارزش ها، داوری درباره کردارها و شناخت قدر هنر است این فلسفه مراد ما را از خوب و بد بودن صواب و خطا زیبا و زشت مورد بررسی قرار می دهد در نظر مربی و فیلسوف دستوری برخی اشکال رفتار ارزشمندند و برخی یگر چنین نیستند فیلسوف دستوری در صدد کشف اصولی است تا اشخاص بتوانند در این مورد که چه اعمال و صفاتی بیشترین ارزش را دارند و چرا چنین هستند تصمیم بگیرند (نلر، ترجمه ، بازرگان دیلمقانی، ۱۳۸۸).

فلسفه ی تحلیلی:

این فلسفه توجه خود را بر کلمات و معنا متمرکز می سازد. فیلسوف تحلیلی مفاهیمی مانند “علت”، “ذهن”، “زادی دانش پژوهی” و “برابری در برخورداری از فرصت” را به منظور ارزشیابی معانی مختلف آن ها در بافت های گوناگون، مورد بررسی قرار می دهد. وی نشان می دهد که چگونه وقتی معانی مناسب با برخی بافت ها به بافت های دیگری متقل شوند ناماهنگی هایی به وجود می آورند . فیلسوف تحلیلی شکاک و محتاط است و به ساختن نظام های فکری راغب نیست. (نلر؛ ترجمه بازرگان دیلمقانی، ۱۳۸۸)

فلسفه آموزش و پرورش

در بحث از فلسفه آموزش و پرورش، طبیعی است که پس از بحث درباره ی “فلسفه” باید مفهوم “آموزش و پرورش” یا تربیت را روشن ساخت و ماهیت آن در دریافت. شیوه ی فلسفی تعریف اصطلاحی مانند “تربیت” متضمن تعیین قالبی از مفاهیم است که منظور از کلمه “تربیت” را توصیه می کند تا بتوان آن را از سایر اصطلاحات در میدان فلسفه تشخیص داد. (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

باورهای فلسفی

تغییرات و تحولات شگرف و همه جانبه در کشور ما شناخت فلسفه های مختلف موجود و معاصر را برای ما ضروری می نمایند زیرا از یک سو، فلسفه در ارتباط با تحول اجتماعی هم می توان علت باشد و هم معلول یعنی هم می تواند تحولی را به وجود آورد و هم پیدایش فلسفه یا فلسفه های جدید منجر می شود. و از سوی دیگر، تربیت یا آموزش و پرورش یک ملت از فلسفه ی حاکم بر آن متأثر می شود.

شناخت افکار و عقاید تربیتی مختلف، معلم را در بهبود کیفیت فعالیت هایش کمک می کند و او را به اندیشیدن عمیق درباره زندگی انسان بر می انگیزد زیرا فلسفه ها یا فیلسوفان مختلف در آموزش و پرورش ۲ هدف بیشتر ندارند یکی کشف و تجزیه و تحلیل مسایل تربیتی دیگری ارائه راه حل های مختلف.

هر عمل ما در آموزش و پرورش، نقطه نظر ما را منکس می کند اگرچه ممکن است خود متوجه آن نشویم. فلسفه ی آموزش و پرورش مسایل آموزش و پرورش را با روش فلسفی مورد مطالعه قرار می دهد یعنی خاستگاه فلسفه ی آموزش و پرورش همان فلسفه   است. اینک به توضیح باورهای فلسفی مبتنی بر فلسفه های مذکور می پردازیم.

۱- پایدار گرایی

نظریه پایدار گرایی در تعلیم و تربیت از فلسفه های رئالیسم و تومیسم بهره گیری فراوانی کرده است. از نظر متفیزیکی ، پایدار گرایان برای جهان و جایگاه انسان در آن، خصیصه عقلانی و روحانی قائل شده اند. پایدار گرایان به پیروی از این اصل ارسطویی که انسان موجودی عاقل است. مدرسه را بصورت نهادی اجتماعی که بالاخص برای پرورش قوای عقلانی انسان طرح ریزی شده است، در نظر می گیرند . اصطلاح پایدار گرایی (پرنیالیسم) از این اعتقاد بر می خیزد که اصول مهم آموزش و پرورش تغییرناپذیر و مکررند. به عقیده پایداگرایان اولین مسأله ی فیلسوف آموزش و پرورش، تأملی در طبیعت انسانی و تدارک برنامه ای بر پایه ی خصیصه های کلی ان است. پایدار گرایان ادعا می کنند به دلیل آنکه طبیعت آدمی ثابت است، الگوهای آموزش و پرورش نیز چنین هستند، در درجه نخست ، هدف آموزش و پرورش باید رشد قوای عقلانی باشد. اساساً هدف کلی آموزش و پرورش حققت است و چون آنچه حقیقی است، کلی و لاتغییر است تعلیم و تربیت حقیقی هم بید کلی و ثابت باشد. نظریه تربیتی پایدار گرایی، علوم انسانی را به دلیل آنکه به روی انسان چشم اندازی از خیر، حقیقت و زیبایی می گشاید، مهم تلقی می کند. (گوتگ ترجمه پاک سراشت، ۱۳۸۶)

پایدار گرایی از جمله باورهای فلسفی ی معاصر بر سیستم فکری طبیعت گرایی مبتنی است که حقیقت را ثابت می داند و کاربرد خرد را مورد تأکید قرار می دهد.

در این مکتب یادگیری مهم تر از آموزش است و روش تدریس باید تابع روش یادگیری باشد یعنی معلم نباید از روش های تدریس قالبی و کلیشه ای استفاده کند بلکه منطبق بر طبیعت دانش‌اموزان، روش یا روش هایی را کشف کند و به کار بندد. (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

۲- بنیاد گرایی (ماهیت گرایی)

بنیاد گرایی نظریه ای است مبتنی بر این ادعا که آموزش و پرورش اختصاصاً مستلزم یادگیری مهارت ها، هنرها، و علومی است که در گذشته مفید واقع شده و محتمل است که در آینده نیز مفید بمانند. «ماهیت گرایی» یا بنیاد گرایی چنانکه از معنای لغوی کلمه بر می آید، معتقد است که برخی مهارت های ضروری یا بنیادی همچون خواندن، نوشتن و حساب کردن و رفتارهای اجتماعی وزین دارند که در رفاه انسانی مؤثر بوده و باید در هر برنامه درسی سنجیده دوره ابتدایی گنجانده شوند. در مقطه متوسطه ، برنامه بنیادی شامل تاریخ، ریاضیات، علوم و زبان و ادبیات است. برنامه درسی دانشکده ها باید از هنرها و علوم نظری (لیبرال) تشکیل گردد. دانشجویان با کسب مهارت در ان معرف که ویژه مطالعه ی محیط های طبیعی و اجتماعی است، برای مشارکت مؤثر در جامعه متمدن آماده می شوند (پاک سرشت، ۱۳۸۷)

در میدان آموزش و پرورش بنیاد گرایی بیشتر روی زمان حال تأکید می کند . هدف تربیت باید این باشد که به همه ی محصلان کمک کنیم با دنیای واقعی جامعه موجود، آنچنان که هست، سازگار کنند. پیروان بنیادگرایی به وجو اصول معینی معتقدند که همه مردم باید آن ها را بدانند که اگر فرهیخته باشند.

به عقیده آرمان گرایان (شامل بنیاد گرایی هم) ساخت و محیط کلاس درس باید طوری مرتب و آماده شود که ]دانش آموزان فرصت هایی فراوانی برای اندیشیدن پیدا کنند و در ارزشیابی های اخلاقی معیارهای درستی به کار ببرند. همه معلمان باید فرهیخته ی آزادمنش باشند، و از نظر اخلاقی ، اشخاص شایسته ای باشند، به علاوه، باید از فنون ماهرانه ی راهنمایی فرآیند یادگیری بهره مند باشند.

مدارس مسوولند که آموزش منطقی و درست را فراهم می کنند دانش آموزان برای آموختن به مدرسه می روند نه برای اینکه رشته یا دوره ای از تحصیلات را بگذارنند. (شعاری نژاد، ۱۳۸۳)

تفاوت میان بنیادگرایی و پایدار گرایی نخست آنکه بنیاد گرایی مدافع تربیتی است که بر روی هم جنبه «فکری» آن کمتر است؛ زیرا آن قدر که به سازگاری فرد با محیط مادی و اجتماعی نظر دارد، به برخی حقایق ابدی مفروض علاقه مند نیست. دوم آنکه بنیادگرایی بیشتر خواهان جذب نوآوری های مثبتی است که پیشرفت گرایی از حیث روش های تربیتی انجام داده است سرانجام، در حالی که پایدار گرایی به دستاوردهای بزرگ خلاف زمان گذشته چون جلوه های ابدی بصیرت های جهانی انسان احترام می گذارد، بنیادگرایی آن ها را به منبع معلومات برای بررسی مشکلات زمان حاضر مورد استفاده قرار می دهد (نلر، ترجمه بازرگان، ۱۳۸۸)

۳- پیشرفت گرایی

پیشرفت گرایی در آموزش و پرورش در بادی امر به صورت عکس العمل در برابر گرایی لفافی و خودکامگی آموزش و پرورش سنتی آغاز شد. پیشرفت گرایی جهان نگری ای ای است که بر این باور می رود که بهبود واصلاح شرایط انسان و جامعه هم ممکن است و هم مطلوب. بسیاری از پرورش کاران اولیه پیشرفت گرایی در جست و جوی نوآوری های تربیتی ای بودند که موجب آزادی نیروهای کود گردد. پیشرفت گرایان دیگر که به عملگرایی جان دیویی منتسب بودند اعتقاد داشتند که مدارس جزئی از قلمرو وسیع تر اصلاح نهاد و اجتماعی هستند.

پیشینه آن به روشنگری قرن هجدهم بر می گردد . پیشرفت گرایان جدید همچون نظریه پردازان عصر خود، بر مفهوم «پیشرفت» تأکید می کردند که مبین آن است که انسان ها قادرند از راه به کار بستن هوش انسانی و روش علمی در حل مسائل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، محیط خود را بهبود بخشید کامل کنند.

پستالوتسی، اعتقاد داشت که آموزش و پرورش چیزی بیش از یادگیری کتابی است، تربیت باید شامل همه ی وجود کود عواطف ، عقل و جسم او گردد. پتلوتسی بر آن بود که آموزش و پرورش طبیعی باید در محیط مستقیم کود آغاز شده متضمن فعالیت های حواس او در ارتباط با اشیاء موجود در محیط باشد. (گوتک ترجمه پاک سرشت، ۱۳۸۶)

۴- بازسازی گرایی

نظریه بازسازی اجتماعی با نظریه های محافظه کارانه ی ماهیت گرایی و پایدار گرایی که به عقیده بازسازی گرایان نظریه هایی هستند که الگوها و ارزش های اجتماعی را آیینه وار منعکس می کنند بشدت در تضاد است طرفداران بازسازی اجتماعی معتقدند که پرورشکاران باید برای اصلاح جامعه سیاست ها و برنامه هایی را ابداع کنند می گویند که معلمان باید از قدرت خود به منظور رهبری شاگردان در برنامه های مهندسی و اصلاح اجتماعی بهره گیرند.

طرفداران بازسازی اجتماعی مدعیند که از عملگرایی جان دیوئی پیروی می کنند که بر ضرورت بازسازی تجربه فردی و اجتماعی تأکید می کند بازسازی گرایان با بهره گیری از تأکید دیوئی بر بازسازی تجربه، بر دوباره سازی تجربه اجتماعی و فرهنگ پا فشاری می کنند. (گوتک ترجمه پاک سرشت، ۱۳۸۶)

جی.اف. نلر در کتاب آشنایی با فلسفه آموزش و پرورش به نقل از براملد نظریه بازسازی را در ۵ نظر عمده عنوان کرده است، به این شرح خلاصه می کند.

مطالب مشابه



مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان poor و آدرس alto.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com